آیراآیرا، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 22 روز سن داره

ماه تی تی ...

عید 93..

اینم سفره هفت سین... آخ مامان جون واست بگم از سوتی سال 92 مامان وبابات پنجشنبه 29 اسفند 93 بود و ما هنوز واسه تو کفش نخریده بودیم ساعت هفت شب من و تو و بابایی زدیم بیرون.شهر خیلی خلوت بود داشت از تعجب شاخمون در می اومد اخه یه شب قبل عید چرا هیشکی توی شهر نیس .یعنی شیرازیا انقدر زرنگ شده بودن ویه شب قبل سال تحویل خریدشون تمام شده بود!!!!!!!!! خلاصه به هر بدبختی بود یه مغازه باز پیدا کردیم و یه کفش قرمز واست خریدیم . باورت نمیشه همه ماهی گلی فروشی ها داشتن بساطشون جمع میکردن هفت سین هم که گیرمون نیومد. به هر حال ساعت 9:30  رسیدیم خونه بابا رفت سر کوچه تا ماهی بخره . من تلویزیون رو روشن کردم و دیدم همش میگ...
27 ارديبهشت 1393

آیرا ،بابایی،بهار...

تازه یاد گرفتی بابا رو صدا بزنی.البته صدات رو کلفت میکنی و دهنت رو جمع میکنی و میگی بو بو .. الهی قربون دوتاتون بره فاطمه .عاشقتونمممممم... ...
26 ارديبهشت 1393

پارک آزادی

اینجا هم با خاله فتانه درگیری که کیفش رو ازش بگیری موفق شدی و پا به فرار گذاشتی اینم اولین پشمک زندگیت.. اینم محمد حمید پسر خاله فتانه که من گفته بودم مواظب تو باشه       ...
26 ارديبهشت 1393

من...

آیرا جان نازدخترکم  دلم نمیخواد برات از ناامیدی هام از دلتنگی هام ، از غصه هام بگم.. ولی گاهی دیگه کم میارم... گاهی دلم انقدر از این دنیاو آدماش میگیره که ذیگه دلم نمیخواد پیششون باشم دلم میخوادبرم  یه دنیای دیگه.یه جایی که توش دروغ نباشه غم نباشه دلتنگی نباشه .. وقتی سیر میشم از زنده بودن ،فکر کردن به لبخند تو  و چشمای مهربون بابا مهدی  دوباره امید رو بهم برمیگردونه .. تو وبابا همه ی زندگی فاطمه هستید... منو ببخش دخترم اگه مادر خوبی نبودم ... منو ببخش مهدی جان اگه برات فاطمه نبودم...
12 اسفند 1392

تولد تولد تولدت مبارک...

هدیه بهشتی من آیرا تولدت مبارک نازگلکم.  خدایا ممنونم که یه گل از بهشتت رو به من و  مهدی هدیه دادی یک ساله که زندگیمون پر از عطر خوش این گل بهشتیه خدایا شکرت خدایاشکرت خدایاشکرت .. به خاطر سلامتی دخترم..   یک سال از زندگی قشنگت گذشت دخترکم ... هیچوقت یادم نمیره روزی که به دنیا اومد ی یه حسی داشتم که هیچوقت هیچوقت تجربش نکرده بودم یه آرامش عجیب انقدر آروم بودم که احساس میکردم همه دنیا پرشده از آرامش...  انگار تازه متولد شده بودم دلم پر شده بود از حضور خدا... شاید باورت نشه ولی فرشته هارو حس میکردم که دور تو میچرخیدن ...   ( آیرا جان مامانی ببخش تقریبا همه عکسهای کیک تولدت ناخواسته حذف ...
1 اسفند 1392

یک سالگی..

کارهایی که میتونی انجام بدی .. وقتی کسی سرفه میکنه سعی میکنی اداش رودر بیاری وقتی کسی عطسه میکنی میترسی تشنه که میشی کف دستات رو میزنی به دهنت تا کسی بغلت میکنه فکر میکنی میخواد ببردت بیرون سریع با بقیه بای بای میکنی به شدت دوغ دوست داری خیارشور ،سالاد ،قره قوروت،ترشی...وخلاصه همه چیزهای ترش رودوس داری(درست مثل مامان فاطمه)   عاشق اینی که یه کاسه ماست بدم بهت بکشی به سر وصورتت چندروزی هست که یاد گرفتی چشمک بزنی (بابا مهدی یادت داده)     وقتی کسی نماز میخونه وسجده میره میری سوارش میشی بیچاره خاله چه نمازی میخونه!     دخترم هر جا تسبیح ...
28 بهمن 1392

جا خوش کردیا..

  آیرا خانم که توی کالسکه نی نی خاله نسرین جا خوش کرده...(نی نی خاله ایشالا 3ماه دیگه میاد پیشمون)       اینم یه عکس از آیرا که تابستون گرفتم..اینجا آیرا گلی کوچولوتر بوده ..     ...
28 بهمن 1392