آیراآیرا، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 21 روز سن داره

ماه تی تی ...

عید 93..

1393/2/27 0:19
نویسنده : مامان فاطمه
353 بازدید
اشتراک گذاری

اینم سفره هفت سین...

آخ مامان جون واست بگم از سوتی سال 92 مامان وبابات

پنجشنبه 29 اسفند 93 بود و ما هنوز واسه تو کفش نخریده بودیم ساعت هفت شب من و تو و بابایی زدیم

بیرون.شهر خیلی خلوت بود داشت از تعجب شاخمون در می اومد اخه یه شب قبل عید چرا هیشکی توی شهر

نیس .یعنی شیرازیا انقدر زرنگ شده بودن ویه شب قبل سال تحویل خریدشون تمام شده بود!!!!!!!!!

خلاصه به هر بدبختی بود یه مغازه باز پیدا کردیم و یه کفش قرمز واست خریدیم .

باورت نمیشه همه ماهی گلی فروشی ها داشتن بساطشون جمع میکردن هفت سین هم که گیرمون نیومد.

به هر حال ساعت 9:30  رسیدیم خونه بابا رفت سر کوچه تا ماهی بخره .

من تلویزیون رو روشن کردم و دیدم همش میگه سال نو مبارک و همه دارن سال نو رو تبریک میگن...

وای مامانی ما فکر میکردیم  فردا شب ساعت 8:30 عیده نگو که امشب عید بوده ...

زنگ بابایی زدم و گفتم مهدی جان بیا خونه که سال تحویل شده باورش نمیشد بعدشم پشت تلفن غش کرده بود از خنده..

خلاصه جمعه صبح یعنی اول فروردین ساعت 5 صبح بدو بدو پاشدم  وچندتا کاسه بلوری برداشتم و رنگشون زدم و یه هفت سین کوچولو چیدم .

اینم آیرا گلی و هفت سین...

 

 

 

مامان جون دست از سر این تخم مرغ بیچاره بردار.

هی این تخم مرغ رو بر میداشتی و میکوبیدی تو سر سمنو...

دختر کدبانو به ایشون میگن داره تنگ ماهی رو بادسمال تمیز میکنه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان راضی
31 اردیبهشت 93 23:11
خیلی جالب بود .