قاطی پاتی..
یزد خرداد94
یک باغ در تفت
اینم عمو مسعود و گل پسرش
کوه ریگ یزد..
عالی بود یه تجربه ی جالب و قشنگ..تا چشمت به شن ها افتاد گفتی مامان اینجا دریاست؟
بعدشم یه عالمه توی شن های این کوه عجیب سر خوردیم و بازی کردیم خیلی خیلی خوش گذشت.
بازیهای دخترم..
اینجا میگفتی سوار موتور شدیم مامان
یه شب پر از حباب...
این قوری ها رو روی هم گذاشتی و میگفتی درخت درست کردم...چقدر چشمای تو همه چیز رو قشنگ میبینه دخترم..
شهر ارسنجان روستای اسلامشهر
نوش جونت .اینجا پر از درخت های بنه بود..
فیروزآباد در یک مزرعه کنار جوی آب...
یه بوته گوجه توی خونمون..اینم برداشت اولین گوجه
یه خواب ناز بعد ازظهری
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی