آیراآیرا، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 22 روز سن داره

ماه تی تی ...

مادربزرگ

1393/11/27 7:27
نویسنده : مامان فاطمه
299 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دخترکم

7بهمن بود یک روز قبل از تولدت

کیک خشگل سفارش داده بودم واست

دو دست لباس خیلی ناز واست دوختم و بردمت آتلیه ..

اما ..

7بهمن توی شهر غربت خبر از دست دادن مادر بزرگم رو بهم دادند  وانگاردنیا رو سرم خراب شد ..

احساس کردم یه تیکه از زندگیم محو شد و از بین رفت .بیشتر خاطرات خوب کودکی من به مادربزرگم گره خورده بود

مادربزرگم، دلم واسه قصه ی کچل و کوچکترین دختر پادشاه که هر شب واسمون میگفتی و ما هیجوقت ازش سیر نمیشدیم تنگ شده..

 دلم برای حیاط بزرگ خونه ات با درختای توتش   تنگ شده..

دلم واسه نردبونتون  که همیشه منتظر  شیطنت های بچگی ما بود تا یکی از ش بره بالا بره  تنگ شده..

دلم واسه  دیوارهای کاه گلی ،تنگ شده..

 دلم واسه سقف چوبی اتاق که وقت میخوابیدم زل میزدم بهش تنگ شده ..

دلم واسه شبهای ماه رمضون و رادیو قدیمیت تنگ شده..

واسه سفره ی هفت سینت که سیزده روز پهن بود و همیشه پراز شکلات های خوشمزه بود تنگ شده..

دلم واسه سرمای زمستون خونت واسه صبح هایی که صدام میزدی و یه کم آب گرم میکردی با هم واسه نماز وضو میگرفتیم تنگ شده آخ که چه کیفی میداد اون آب گرم توی اون سرما..

دلم تنگ شده واسه آغوشت مادربزرگ...

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان راضی
5 اسفند 93 13:30
عزیزم خدا رحمتشون کنه ایشالا جاشون تو بهشت باشه
مامان فاطمه
پاسخ
ممنون عزیزم ایشالا خدا رحمت کنه رفتگان شمارو..