آیراآیرا، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 22 روز سن داره

ماه تی تی ...

سفر تبریز

1393/6/4 7:29
نویسنده : مامان فاطمه
354 بازدید
اشتراک گذاری

دختر مامان یه شب که افطار دعوت بودیم خونه ی ماریا گلی(دخمل عمو حمید دوست بابایی) تصمیم گرفتیم که یه سفر با هم به تبریز بریم .

خلاصه تا اینکه بعدازظهر هفتم مرداد سفرمون شروع شد.

جای همه ی دوستان خالی خیلی خیلی خوش گذشت.همسفرهامون هم که دیگه هرچی از خوبیشون بگم کم گفتم..

توی تبریز پارک ائل گلی ومقبرة الشعراءو روستای کندوان رفتیم که همشون عالی بودن.مردم خونگرم و ساده و مهربونی داشت .

 

چندتا عکس از مقبرةالشعرا

یه تابلو درباره اشعار استاد شهریار 

همش مواظب کلاه ماریا بودی تا از سرش بر میداشت سریع کلاهش رو میذاشتی سرش دوباره.

ماریا:واه خواهر این کفشم خیلی خشگله خیلی هم گرون خریدمشا.البته مارکه فکر نکنی از این کفش الکی هاست!!!!

آیرا:ای خدا همش پز  وسایلاش رو میده واه واه

ماریا گلی هم علاقه زیادی به دست زدن و حرکات موزون دارهخنده

 

فدای این نگاه قشنگت..

توی راه کندوان..

خاله آسیه عمو حمیدو بابا مهدی درحال خرید گردو و عسل و لواشک انار و زیزه و...هستن.

آیرا: هزار بار به این ماریا گفتم با مردای غریبه صحبت نکن

بله خانم امری دارید ؟چیزی میخواید؟

اینجا هم روستای قشنگ و دیدنی کندوان

پارک ائل گلی

گردنه حیران..

ساحل گیسوم ..

عالی بود .

روستای ماسوله در شب

واسه تو و ماریا دوتا عروسک بافتنی خشگل خریدیم.

راستی هوا خیلی سرد بود واسه این پتوپیج شدی

اینم از سفر ما.

 

پسندها (1)

نظرات (2)

مامان راضی
17 شهریور 93 18:36
همیشه به سفر باشی عزیزم چه عکساش ناز شده ماشالاااااااااا
مامان فاطمه
پاسخ
فدات شم عزیزم چشات ناز میبینه
مامان اسیه
23 شهریور 93 12:42
عزیز خاله بوس بوس بوسوای که چقدر بهمون خوش گذشت مخصوصا به تو و ماریا که همش در در بودین ایشاالله سفر بعدی
مامان فاطمه
پاسخ
ایشالا خاله آسیه جون. ما که خیلی منتظر سفر بعدی هستیم