سفر تبریز
دختر مامان یه شب که افطار دعوت بودیم خونه ی ماریا گلی(دخمل عمو حمید دوست بابایی) تصمیم گرفتیم که یه سفر با هم به تبریز بریم .
خلاصه تا اینکه بعدازظهر هفتم مرداد سفرمون شروع شد.
جای همه ی دوستان خالی خیلی خیلی خوش گذشت.همسفرهامون هم که دیگه هرچی از خوبیشون بگم کم گفتم..
توی تبریز پارک ائل گلی ومقبرة الشعراءو روستای کندوان رفتیم که همشون عالی بودن.مردم خونگرم و ساده و مهربونی داشت .
چندتا عکس از مقبرةالشعرا
یه تابلو درباره اشعار استاد شهریار
همش مواظب کلاه ماریا بودی تا از سرش بر میداشت سریع کلاهش رو میذاشتی سرش دوباره.
ماریا:واه خواهر این کفشم خیلی خشگله خیلی هم گرون خریدمشا.البته مارکه فکر نکنی از این کفش الکی هاست!!!!
آیرا:ای خدا همش پز وسایلاش رو میده واه واه
ماریا گلی هم علاقه زیادی به دست زدن و حرکات موزون داره
فدای این نگاه قشنگت..
توی راه کندوان..
خاله آسیه عمو حمیدو بابا مهدی درحال خرید گردو و عسل و لواشک انار و زیزه و...هستن.
آیرا: هزار بار به این ماریا گفتم با مردای غریبه صحبت نکن
بله خانم امری دارید ؟چیزی میخواید؟
اینجا هم روستای قشنگ و دیدنی کندوان
پارک ائل گلی
گردنه حیران..
ساحل گیسوم ..
عالی بود .
روستای ماسوله در شب
واسه تو و ماریا دوتا عروسک بافتنی خشگل خریدیم.
راستی هوا خیلی سرد بود واسه این پتوپیج شدی
اینم از سفر ما.